-پرواز در طلائیهخسته تشنه گرسنه نه آبی نه غذائی یادم نمی آید آخرین جرعه آبی را که نوشیدیم چه وقت بود همه کنار خاکریز دراز کشیدیم من و فرمانده دسته مان کنار هم. او از من ده سال بزرگتر بود من شانزده ساله بودم شهید عبدالله گرائیلی سی وشش ساله از ابتدای عملیات پا به پایش خزیده بودم کنارش سرم را که گذاشتم روی خاک بر شیب خاکریز شاید من اولین نفر کنارم عبدالله و همینطور شهید خرسندی شهید فتح آبادی شهید خواجوی شهید شفیهی و دیگر بچه ها سرم را روی خاک نهادم چششم میرفت که بسته شود «
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان