-خاطرات «شهید نصرالله ایمانی» روایتی دستاول ازمحاصره سوسنگرد خاکستر بلند شد. تمام محوطه دیوار از شدت حرارت قرمز شده بود. نفهمیدم چه شد. بعد از چند لحظه جلو رفتم، بله گلوله توپ به دیواری خورده بود که برادران پشت آن نشسته بودند. بعضی از آنها پودر شده بودند، بعضیها هم از سوز دل ناله میکردند: الله اکبر، لااله الاالله. آنچه خواهید خواند از دستنوشتههای شهید نصرالله ایمانی است. نصرالله از بچههای اعزامی از شهرستان کازرون بود که خاطرات خود را از حضورش در جبهههای نبرد به رشته تحریر درآورده است. در این خاطره، او روایتی دست اول را از محاصره شهر سوسنگرد توسط بعثیون نقل می کند که خواندنی است: