-
داستان؛
شبی در باغ وحش+تصویر
به گزارش سرویس کودک جام نیوز، پدر سارا كوچولو در باغ وحش كارمي كرد. سارا گاهي همراه پدرش به باغ وحش مي رفت و از حيوانات ديدن مي كرد. او هميشه عروسكش را با خود به همه جا مي برد. يك روز غروب كه او مشغول بازي با ميمونها بود، عروسكش را كنار قفس ميمونها جا گذاشت. شب شد عروسك سارا كه گلدونه نام داشت با چشمان باز همه جا را نگاه مي كرد.