-
شعری برای یک دوست
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
بگذارید که از بتکده یادى بکنم ، من که با دست بت میکده بیدار شدم
به گزارش سرویس خانواده جام نیوز، من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدم غم دلدار فکنده است به جانم، شررى که به جان آمدم و شهره بازار شدم د