-
من کودک همین جهانم ... کودک تو ! من کودکی فقیرم ؛ که چشمانم با خواب آرام بیگانه است من قربانی والدین ناآگاهم من قربانی نابسامانی های اجتماع هستم من قربانی آزار و خشونت و تهدیدم من کودکم ... اما دستانم پینه بسته ... پاهایم درد می کند من دوچرخه ندارم ... ولی قلکی دارم که هر روز برای درمان مریضی مادرم در آن سکه ای می اندازم من سفره ای ندارم ... ولی بوی همه ی غذاهای خوشمزه را می شناسم من کودکم .