-
خسوف فضيلت نويسنده:فاطره ذبيح زاده آن شب، ماه در خسوف غم فرو رفته بود و اشک ديده ستارگان، در آستانه فرو چکيدن بود. مسجد کوفه سه شب بود که انتظار زاهد هر شبه اش را مي کشيد؛ گويا گرمي خوني که به صورت محراب شتک زده بود، در باورش نمي گنجيد. اين روزها، يتيم بچگان کوفه مي دانستند نبايد سراغ پدر را از مادرانشان بگيرند؛ حالا معماي آن مرد ناشناس با کوله نان و خرمايش، براي آنها هم فاش شده بود، اما هنوز روزه اميدي در دل هاي کوچکشان