-
بوي عطر ياس مي داد نويسنده:سيد مسعود شجايي طباطبايي حوالي ظهر بود، گرما بيداد مي کرد، دشمن که از ارتفاعات قلاويزان تارانده شده بود با تمام قوا سعي در باز پس گيري ارتفاعات داشت. نور آفتاب به سود آنها بود. رزمنده ها که تمام شب مشغول عمليات بودند که دراين ساعات کمي خسته به نظر مي آمدند. تدارکات نرسيده بود وبچه ها تشنه بودند.درجايي که فرمانده مقرر کرده بود، خسته و تشنه کيسه هاي شن را پرمي کردند تا از گزند ترکش هاي ت