-

عاشق شدم و محرم اينکار ندارم شاعر : امير خسرو دهلوي فرياد که غم دارم و غمخوار ندارم عاشق شدم و محرم اينکار ندارم وان بخت که پرسش کندم يار ندارم آن عيش که ياري دهدم صبر نديدم آن صبر که هر بار بد اين بار ندارم بسيار شدم عاشق و ديوانه ازين پيش از تنگدلي طاقت گفتار ندارم يک سينه پر از قصهي هجر است وليکن گويند مرا گر به نگهدار ندارم چون راز برون نفتدم از پرده که هر چند او