-
يک راز زيبا نويسنده: محمد ناصري شب از نيمه گذشته بود. تاريکي تمام شهر را پر کرده بود. پيرمرد آهسته آهسته، در حالي که حرکتش مثل نسيم، آرام و بي صدا بود، از دل کوچه، پس کوچه هاي شهر به طرف حرم امام علي ( ع )، حرکت مي کرد. او زير لب به آرامي ذکر خدا مي گفت.او از مشهورترين دانشمندان شيعه و مقدس ترين افراد روزگار بود. اگر صاحبان خانه هايي که در دل تاريک شب به آرامي خفته بودند ، مي دانستند، چه کسي در آن وقت شب از مقابل خانه ش