- روایتی از برزخ زندگی یک زن که شوهرش هم معتاد است و هم بیکار
آفتاب: شبکه آفتاب نوشت: «تا حالا انگشتش هم بهم نخورده...» شوهرش را میگوید؛ تابهحال به غضب، انگشتی هم به تنش نزده است، اما او بیم جان دارد و شاید همین هول و هراس است که حالتی به نگاه و چهرهاش داده که اگر نقاشی بخواهد «ترس» را بکشد، مدلی بهتر از صورت او پیدا نخواهد کرد.
زرد و نزار است. با لبهای کبود و چشمهای درشتی که در صورت لاغرش بیشتر توی چشم میزند و انگار نیمی از صورتش را همین دو گوی هراسان و گریزان پرکرده است. حرف که میزند، لبها و پرههای بینیاش پِرپِر میکند، چیزی شبیه به حس آخرین لحظه پیش از گریه. مکث
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان