-یک تصمیم

آن روز توی كلاس وقتی آقای معلم نمرههای درس ریاضی بچهها را اعلام كرد، مجید مثل دفعههای قبل نمره پایینی گرفته بود، اما این بار كمترین نمره كلاس مال او بود. بعضی از بچهها خندیدند و حرفهایی زدند كه باعث ناراحتی او شد! مجید سرش را پایین انداخته بود و خجالت میكشید و حتی چیزی نمانده بود كه گریهاش بگیرد. آقای معلم كه حال و روز پسرك را دید، گفت: بچهها بس كنید، چه كار زشتی، مسخره كردن دیگران كار خیلی بدیه؛ دیگه تكرار نشه.و از مجید هم خواست كه وقتی زنگ خورد توی كلاس بماند تا كم