-بلایی به سرت بیاید که به سر نمرود نیامد
روزی بود، روزگاری بود که حضرت ابراهیم علیه السلام پیامبر خدا بود. در آن روزگار، پادشاهی خود خواه حکومت می کرد به نام «نمرود». او قصر بسیار با شکوهی برای خودش ساخته بود. وقتی نمرود شنید که حضرت ابراهیم مردم را به خدا پرستی دعوت می کند، دستور داد ابراهیم را دستگیر کنند و پیش او بیاورند.حضرت ابراهیم، نمرود را هم به خدا پرستی دعوت کرد، اما نمرود با غرور و خودخواهی گفت: «من سپاهیان و ثروت زیادی دارم. با همه می جنگم و پیروز می شوم. هیچ کس