-در حریری از نور و رنگ
تو را چه زیبا سرود، خداوندِ كاینات، با واژههایی از جنس نور.پروانه شاخساران آسمان! هر آنچه آینه، رو به رویت آغوش گشودهاند تا تو را در خویش تكرار كنند.هر آنچه آسمان، به خاک افتادهاند تا گامهایت را به سجده ببوسند.بزرگ مرد تاریخ! بهار از سر انگشتان تو به شكوفه مینشیند.خورشید، از گوشه پیشانی بلندت طلوع میكند. تو را با كدام كلماتِ محدود بخوانم كه نمیگنجی، نه در كلام، نه در كلمه.خورشیدی سرشار در دستهایت، ملائک به دست بوسیات مباهات میكنند.سرش