-شنبه ۶ دی ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۹
جام جم نوشت: تای پارچه را خود اعظم خانم با بسمالله و الحمدلله باز کرد و انداخت روی سرم؛ با عینک نزدیکبینش نگاهی انداخت به مارک طلایی رنگ مُهر شده به پارچه و بعد گفت پشتت را به من بکن و رویت را به آیینه؛ آن وقت دو لبه پارچه را از چپ و راست گرفت و آنقدر روی سرم این طرف و آن طرف کشید تا از هر دو طرف یک اندازه کنار هم ایستادند، دائم میگفت «دخترجان سر