-شراره زهر
خونین تر است از همه ی لاله ها دلممی سوزد از شراره ی زهر جفا دلمآتش فتاده است ز سر تا به پای منیا رب ببین که زهر چه کرده است با دلمدل در میان سینه من نیست آتشی استاز بس که سوخته است نمانده بجا دلمدشمن به کشتنم شده راضی چرا چو نیستهرگز به رنج مورچه ای هم رضا دلممن در میان حجره ی در بسته ام ولیبگشوده چشم در همه ارض و سماء دلمچندان به درد طی شده عمرم که جز به مرگدیگر به هیچ چیز نگردیده وا دلم سید رضا مویدتهیه و تنظیم: گروه دین و اندیش