-سیب
گرفتم سیبی از مامانکه شکل قلب آدم بودولی خیلی بزرگ و چاقتمام آن زیادم بود به او گفتم که سیبم رابیا نصفش بکن لطفاًبه یاد دوستم هستمکه بازی می کند با من دلم می خواهد از سیبمبرای او نگه دارمبه من لبخند زد مامانخوشش آمد از این کارم بله آن روز سیب مندو قسمت شد ولی با پوستچه زیبا بود در دستمکنار هم دو قلب دوست
ناصر کشاورزتنظیم:نعیمه