- خاطرات خنده دار
ما دبیر ریاضی پایه ای داریم امروز سر کلاس داشت برگه صحیح میکرد ما رو هم آزاد گزاشته بود ما هم داشتیم حقیقت یا شجاعت رو با یه بطری بازی میکردیم خلاصه بطری پشتش اومد به سمت ما و ما هم برای رفیق روبروییمون گفتیم برو جلو میز معلم بندری برقص اون هم که چاره ای نداشت این کار رو کرد بعد از کلاس تمام صندلی ها خورده شده بودند دیده شد بعضی هم هلیکوپتری بزنند.
فرستنده : m@hdi |65422|j 184457 |
---------------------
جوک متفرقه
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺮ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ
ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ .
ﻫ
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان