- خاطرات خنده دار
با دختر خاله و خواهرم رفته بودیم شهمیرزاد(سمنان) خیلی باصفا بود رفتیم رستوران و کلی خرج کردیم و هرچی دیدیم خریدیم خوردیم.غروب رسیدیم به 1جگرکی نم بارونم میومد دلمون جیگر خواست.من رفتم جلو از جیگریه پرسیدم جیگر سیخی چندگفت:800ت (قضیه برا2 سال پیشه ها)ماهم دیدیم پولی نمونده از جیگرم نگیریم ضایع است 1قیافه از سری سیری به خورم گرفتم .گفت چندتا سیخ بدم؟؟؟؟؟؟؟؟
گفتم 1 سیخ بده.پسره مرده بود ازخنده 3تا آدم گنده وایسادیم میگیم 1سیخ
شانس آوردیم تو هرسیخ 3تا تیکه جیگر بود وگرنه باید 1تیکه رو سه تایی نصف میکردیم آبرومون بیشتر میرفت
خب دختریم دلمون خواسته بوووو
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان