-
شهید مهدی زین الدین؛
درخواست یک رزمنده از فرمانده.../ وقتی شناختمش شرمنده شدم!
می خواستم برم دستشویی؛ وقتی رسیدم، دیدم همه آفتابه ها خالی هستند. برای پر کردن آفتابه ها، باید چند صد کیلومتر تا هور می رفتیم. زورم می آمد برم.
سرویس مقاومت جام نیوز: می خواستم برم دستشویی؛ وقتی رسیدم، دیدم همه آفتابه ها خالی هستند. برای پر کردن آفتابه ها، باید چند صد کیلومتر تا هور می رفتیم. زورم می آمد