-
تولد بابا نويسنده:فاطمه بختياري مامان همه ي خانه را تميز کرده بود. ني ني مي دانست امروزتولد باباست. مامان کيک درست کرده بود.روي کيک را پرازشمع کرده بود. ني ني مي خواست به بابا هديه اي بدهد.ني ني با خودش گفت:«هرچيزي را که دوست دارم بايد به بابا هديه بدهم.» ني ني فکر کرد چه چيزهايي را دوست دارد:«شيشه ي شير،خرس پارچه اي،ماشين کوکي و گربه سياهه.» ني ني همه ي اسباب بازي هايش را آورد. فقط گربه سياهه را توي حياط نديد تا او را ه