-
هر مژه از غمزهي خون ريز تو ناوک زني است شاعر : امير خسرو دهلوي کاندرون هر جگر زان زخم ناوک روزني است هر مژه از غمزهي خون ريز تو ناوک زني است آشنايي با چنين خصمان نه حد چون مني است چشمت آفت، غمزه فتنه، خط قيامت، رخ بلاست جان من از تو چه پنهان آشکارا دشمني است جان که زارم ميکشد از ياد چون تو دوستي خيرهي بيديدهي آلودهي تر دامني است چشمم ار بيتو جهان