-
ماهم که هالهاي به رخ از دود آهش است شاعر : شهريار دائم گرفته چون دل من روي ماهش است ماهم که هالهاي به رخ از دود آهش است شرح خزان دل به زبان نگاهش است ديگر نگاه، وصف بهاري نميکند آورده سر به گوش من و عذرخواهش است ديدم نهان فرشتهي شرم و عفاف او دائم گرفتگي است که بر روي ماهش است بگريخته است از لب لعلش شکفتگي خواب خوشم همين گذر گاهگاهش است افتد گذر او به من از