-
سر برآريد حريفان که سبوئي بزنيم شاعر : شهريار خواب را رخت بپيچيم و به سوئي بزنيم سر برآريد حريفان که سبوئي بزنيم سر برآريد حريفان که سبوئي بزنيم باز در خم فلک بادهي وحدت سافي است سر سپاريم به مرغ حق و هوئي بزنيم ماهتابست و سکوت و ابديت يا نيز تا به دريوزه شبي پرسه به کوئي بزنيم خرقه از پير فلک دارم و کشکول از ماه سر به سکوي در آينهروئي بزنيم چند بر سينه زدن سنگ مح