-
با رخت اي دلبر عيار يار شاعر : منوچهري نيست مرا نيز به گل کار کار با رخت اي دلبر عيار يار بر دل من ريخته گلنار نار تا رخ گلنار تو رخشنده گشت مانده از آن چشمک خونخوار خوار چشم تو خونخواره و هر جادويي بنده هواخواه و وفادار دار بنده وفادار و هواخواه تست منبر پيش آور و بردار دار داد کن اي کودک و بردار جور دل شده ز آزار دل آزار، زار اي تو دلآزار و من آزردهدل جور مکن لشک