-
بزن که سوز دل من به ساز ميگوئي شاعر : شهريار ز ساز دل چه شنيدي که باز ميگوئي بزن که سوز دل من به ساز ميگوئي به گوش دل سخني دلنواز ميگوئي مگر چو باد وزيدي به زلف يار که باز که شرح قصهي به سوز و گداز ميگوئي مگر حکايت پروانه ميکني با شمع گهي ز شور و گه از شاهناز ميگوئي به ياد تيشهي فرهاد و موکب شيرين بزن که در دل اين پرده راز ميگوئي کنون که راز دل ما ز پرده بيرون شد