-
در دياري که در او نيست کسي يار کسي شاعر : شهريار کاش يارب که نيفتد به کسي کار کسي در دياري که در او نيست کسي يار کسي نپسنديد دل زار من آزار کسي هر کس آزار من زار پسنديد ولي هر که چون ماه برافروخت شب تار کسي آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد هر که با قيمت جان بود خريدار کسي سودش اين بس که بهيچش بفروشند چو من تا نکوشيد پيگرمي بازار کسي سود بازار محبت همه آه سرد است