-
لبت تا در شکفتن لالهي سيراب را ماند شاعر : شهريار دلم در بيقراري چشمهي مهتاب را ماند لبت تا در شکفتن لالهي سيراب را ماند به شبهاي دل تاريک من مهتاب را ماند گهي کز روزن چشمم فرو تابد جمال تو که لاله ساغر و شبنم شراب ناب را ماند خزان خواهيم شد ساقي کنون مستي غنيمت دان وفاي بيمروت گوهر ناياب را ماند بتا گنجينه حسن و جواني را وفايي نيست حذر کن از غريق آري که خود