-
چند بارد غم دنيا به تن تنهايي شاعر : شهريار واي بر من تن تنها و غم دنيايي چند بارد غم دنيا به تن تنهايي که چو تير از جگر ريش برآرم وايي تيرباران فلک فرصت آنم ندهد حيف از نالهي معصوم هزارآوايي لالهئي را که بر او داغ دورنگي پيداست گر چه انگيختم از هر غزلي غوغايي آخرم رام نشد چشم غزالي وحشي در همه شهر به شيريني من شيدايي من همان شاهد شيرازم و نتواني يافت از چراغي که