-
جا ماندههای مترو؛ از لباس زیر تا دندان مصنوعی با آخرین فشارهای دست و پا و هُلهای بیامان که از در قطار به سمت سکوی مترو به بیرون پرت شد، فکر میکرد خوشبختترین آدم دنیاست؛ هم ازهجوم بیامان و مداوم آدمهای مضطرب و عجول جان سالم به در برده و هم توانسته سر فرصت به مقصد دلخواه برسد.
همین طور که سرخوش و مستانه یقه لباسش را صاف و پایین پیراهنش را مرتب می کند، لبخندزنان سوار پله برقی پرسرعت می شود، انگار از یک مارا