- کودکي که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد: مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد، اما من به اين کوچکي و بدون هيچ کمکي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: در ميان تعداد بسياري از فرشتگان، من يکي را براي تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداري خواهد کرد. اما کودک هنوز اطمينان نداشت که مي خواهد برود، يا نه. اما اينجا در بهشت، من هيچ کاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اين ها براي شادي من کافي هستند. خداوند لبخند زد: فرشته تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد، تو عشق او را احساس و شاد خواهي شد. کودک ادامه داد: من چگونه مي توانم بفهمم مردم چه مي گوي
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان