- عاشقانه ی دایی - کریمی(طنز) تو اول و آخر فوتبالی جیگر! پاکی آبی یا ابر، نه خدایا شبنمی! قد آغوش منی نه زیادی نه کمی! منو با خودت ببر، من به رفتن قانعم....!
تكل سوم: یک فضای عاشقانه، مقداری گل و بوته، چند پروانه ویلان و سرگردان، دو سه شمع نیم سوخته و بلبل هایی که آواز می خوانند. کریمی دو زانو نشسته جلوی علی دایی:- میشه خوب فکرات رو بکنی؟ یه ذره هم چشمات رو باز کن، چرا همه اش مرغای همسایه رو قاز می بینی.- ای بابا! ما که دور و بر خودمون کسی رو ندیدیم، گفتیم