-نمیدانم یادت را پشت کدام دیوار گذاشتم؟
سلام ! سلامی به دلتنگی غروب و گرفتگی ماه در پشت ابر و به سردی شبهای زمستان سلام ! سلامی به بغض های مانده در گلو و به قطره قطره ی چشم باران سلام ! سلامی به ... و سلامی به همه ی دوستان و منتظران ... تشنهام. تشنه کمی سپیدی که از خویش دریغ کردهام. میخواهم بگویم از آنچه در دلم جاری است اما.. آقای بیقراریهایم خبر داری از آنچه بر من رفته و میرود.دستم بگیر، مگذار غرق شوم.اینجا میان مردم، در تنهایی. آه تنهایی!... هیچگاه دست از سر د