-نامه های بی جواب
چقدر نامه نوشتم به دست باد سپردم برای آمدنت شب به شب ستاره شمردم چقدر گرد گرفتم من از اتاق تو مادر برای باور مردم قسم به جان تو خوردم در انتظار تو و قاصدی كه هیچ نیامد هزار مرتبه جانم به لب رسید و نمردم و عكس های تو را، من امیدوار و صبور برای هر كه می آمد ز جبهه بردم و بردم صدای زنگ در، اما، همیشه دغدغه زا بود نیامدی و من از آن چه خون دل كه نخوردم چقدر هروله كردم میان كوچه و ایوان و بال روسری ام