-مسابقه با شیطان
صبح زود ، همین که از خانه بیرون زد گفت « مسابقه می دیم!» و قبل از این که نظر او را بشنود، ادامه داد « از الان تا شب» چشمش به زن جوانی افتاد که از سر کوچه می آمد؛ سریع نگاهش را کج کرد و به شیطان گفت: فعلا یک- هیچ به نفع من! دوستان خوب تبیانی بیایید از همین حالا ما هم با شیطان مسابقه بگذاریمهر وقت احساس پیروزی کردین در همین پنجره بنویسیدباشگاه کاربران تبیان – ارسالی از aftab