-بهلول و دزد
در کتاب لطیفه ها و حکایات شیرین بهلول در حکایتی با عنوان عاقبت دزد آمده است:بهلول در خرابه ای مسکن داشت، نزدیک آن خرابه کفش دوزی دکان داشت که پنجره ای از دکان به خرابه باز کرده بود. بهلول چند درهمی داشت و آن پولها را زیر خاک در همان خرابه پنهان کرده بود. روزی بهلول به پول احتیاج داشت ، همان جایی که پول ها را دفن کرده بود، هرچه گشت پیدا نکرد، خیلی زود فهمید که کفشدوز همسایه جای پول ها را پیدا کرده و برده است.بدون هیچ سرو صدایی پیش کفش دوز رفت و چند دقیقه ای سر او را ب