- سگ فلج
یه نفر یه سگ فلج داشت، هر وقت دزد میآمد، سگه رو میگذاشته توی فرقون و دنبال دزده میدویده!لامپاز یه نفر می پرسن که برای بستن یه لامپ به چند نفر احتیاج داری؟ می گه: 3 نفر می گن: چرا 3 نفر؟ می گه: یه نفر می ره بالا نردبون لامپ رو بگیره؛ دو نفر هم از پایین نردبون رو بچرخونن!قصه ی تکراریروزی روباهی می رود پیش كلاغی و می گوید: به به. عجب دمی، عجب پایی! كلاغ با خونسردی می گوید: كجای كاری بابا! من خودم دوم راهنمایی ام.آب