-
نيما غم دل گو که غريبانه بگرييم شاعر : شهريار سر پيش هم آريم و دو ديوانه بگرييم نيما غم دل گو که غريبانه بگرييم از دل بهم افتيم و به جانانه بگرييم من از دل اين غار و تو از قلهي آن قاف چشمي به کف آريم و به اين خانه بگرييم دوديست در اين خانه که کوريم ز ديدن شمعيم که در گوشهي کاشانه بگرييم آخر نه چراغيم که خنديم به ايوان بازآ به هم اي شاعر افسانه بگرييم من نيز چو تو