-
خراب از باد پائيز خمارانگيز تهرانم شاعر : شهريار خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم خراب از باد پائيز خمارانگيز تهرانم گرفته در دماغي خسته چون خوابي پريشانم خدايا خاطرات سرکش يک عمر شيدايي خدايا اين شبآويزان چه ميخواهند از جانم خيال رفتگان شب تا سحر در جانم آويزد به گلزار خزان عمر چون رگبار بارانم پريشان يادگاريهاي بر بادند و ميپيچند چ