-
خواهر دعا کن! نويسنده:محمد آفتابي عبور زيباي ستارهشنيده بود که به امام و انقلاب ناسزا مي گويد. کنارش نشست و مبلغي پول بهش داد و گرم گرفت. بهش گفت:«پيرمرد! مي دانم خرج زندگي ات زياد است. باز اگر در تنگنا قرار گرفتي پيش خودم بيا. به امام احترام بگذار تا فرداي قيامت پيش جدش، رسول خدا (ص) شرمنده نباشي.»يکي مي گفت به مهر و ديگري اشک مي ريخت به شرم.پيرمرد از امام و انقلاب مي گفت و عشق مي کرد.(شهيد سيد حسن شاه چراغي با کمک ج