-
ازشرم به رخساره فروهشته وقايه شاعر : منوچهري آورد لي به جوال و به عبايه ازشرم به رخساره فروهشته وقايه چون باد بدو درنگرد دلش بسوزد از ساحل دريا چو حمالان به کتفسار گاهي بکشد مشعله گاهي بفروزد با کينهي ديرينه ازو کينه نتوزد گاهيش بياموزد و گاهي بناموزد گاهي بدرد پيرهن و گاه بدوزد ابر از فزع باد چو از کوه بخيزد گاهي به بيابانش برد گاه به کهسار تيغي بکشد منکر و ميغي بنگي