-
خواهم که بدانم من جانا که چه خوداري شاعر : منوچهري تا از چه برآشوبي، يا از چه بيازاري خواهم که بدانم من جانا که چه خوداري صد کينه به دل گيري، صد اشک فروباري گر هيچ سخن گويم با تو ز شکر خوشتر بدخوتر ازين خواهي گشتن سرآن داري؟ بدخو نبدي چونين، بدخوت که کرد آخر با خوي بد از اول چندانت خريداري بدخو نشدستي تو، گر زانکه نکرديمان ياري نکني ما را، وز ما طلبي ياري خدمت نکني