-
اي نهاده بر ميان فرق جان خويشتن شاعر : منوچهري جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن اي نهاده بر ميان فرق جان خويشتن گوي اندر روح تو مضمر هميگردد بدن هر زمان روح تو لختي از بدن کمتر کند ور نيي عاشق، چرا گريي همي بر خويشتن گر نيي کوکب، چرا پيدا نگردي جز به شب عاشقي آري، وليکن هست معشوقت لگن کوکبي آري وليکن آسمان تست موم پيرهن بر تن، تو تن پوشي همي بر پيرهن پيرهن در زي