-
سپيده هشتم درود بر تواي هشتمين سپيده - اگر از سايه ساران درود مي پذيريباران نيز به ازاي تو پاک نيستو بر ما دروداگر فاصله خويشتن تا تو را، تنها بتوانيم ديداي آفتاب، ما آن سوي ذره مانده ايم!من آن پرنده مهاجرمکه هزار سال پريده استاما هنوز،سواد گنبدتپيدا نيستنيرويي ديگر در پرم نه! و مگر در سينه، عشق مي افروختکه چراغ مهر توروشن ماندرشته اي از فرش حرمتزنجير گردن عاشقان استو سلسله وحدت؛ و خطي که دل ها را به هم مي پيونددپو