- برشهایی از رمان «مفتون و فیروزه»
آقا سید علی که پیاده شد، جماعت دور و برش بودند
وقتی مردم روستا لندرور حاجی غنیان را از دور میدیدند میدانستند آقا سید علی برای دفن مردههاشان آمده به طرف ماشین دویدند. آقا سید علی که پیاده شد، جماعت دور و برش بودند.
به گزارش