-
قسم به عشق که رنگ حسین(ع) میگیرد زنگ خانه به صدا درآمد. مثل همیشه بچهها با عجله دویدند تا در را باز کنند. این بار صدرا اول شد، نگاهی با قدرت و حس برتری به دیبا انداخت و آیفون را برداشت.
ـ کیه؟ صدای پسر نوجوانی از گوشی شنیده می شد. ـ سلام، وقت بخیر، اومدیم دعوت تون کنیم به هیات مون! صدرا نگاهی به دیبا انداخت که معلوم بود شکست چند لحظه قبل را فراموش کرده. دیبا گفت: ـ در رو باز