-گل آزادی بخش برای دخترک ...
در اتاق باز شد. نگاه دخترک لغزید طرفِ باغچه گُلها. آرام بیرون آمد. کسی در حیاط نبود. نگاهی به اتاق «آقا»1 انداخت. در باز بود. ـ لابد کسی پیش اوست.برگشت. نرم و ملایم. به طرفِ باغچه آمد. نگاهش به پروانهای افتاد، با بالهای رنگی. از این گُل به آن گُل میپرید. لای گلبرگها میرفت. پیدا و پنهان میشد. یک لحظه به دنبال پروانه دوید. روی گُل زیبایی نشسته بود.در برابر گُلی سرخم کرد. چشمهایش را بست و بویید.انگشتانِ باریکش را به ساقه سبزِ گُل تکیه داد و آرام