-
يا دختر شاه پريان يا هيچ كس
اول ميخواست با دختر همسايه ازدواج كند. دختر همسايه ظاهرش بد نبود. خوش قد و بالا بود و تنها هنرش اين بود كه به خواستگار نه بگويد. به همين دليل وقتي نادر براي خواستگاري قدم پيش گذاشت به هنرمندانهترين شكل ممكن به او يك نه بزرگ گفت: آخر آقا نادر تو پيش خودت چي فكر كردي كه اومدي خواستگاري من. مايه آبرو ريزيه به خدا. مهندس فلاني و دكتر بهماني آمدند خواستگاري من چون خوشتيپ نبودند و هنوز خانه نخريده بودند جوابشان كردم. تو كه نه خوشتيپي نه دكتري نه