-روایت آزادگان به زبان تصویرقاب هنر؛ مترجم مفاهیم متعالی واژه آزادگان «یک شب پشت میله های پنجره زندان، بیرون را تماشا می کردم. خاطرات هشت سال و چند ماه اسارت با تمام حوادث متنوع و تلخ و شیرین از جلوی چشمانم می گذشت؛ در همین حال بودم که دوستان خبر دادند: جنگ تمام شد.... و ما آزاده شدیم... اما بعد ؛ما ماندیم و خاطراتی که در ذهنمان همچنان در زمان «گذشته استمراری» به سر می برند. مهتاب که بر پنجره دلمان می کوبد، می آیند و با طلوع دوباره خورشید در پشت ستیغ کوه هایی از مشکلات روزانه گم می شوند.