-داغ صادق
داغ صادق شرر سینه ام افروخته کردجگرى سوخته یاد از جگر سوخته کردجگرى سوخته کز داغ بر افروخته بودباز هم از اثر زهر جفا سوخته بودبر جگر آنکه ولایت به موالى همه داشتمحنت کشتن اولاد بنى فاطمه داشتآن امامى که لواى شرف افراخته بودزهر منصور به جانش شرر انداخته بودآه از آن روز که بگرفت زطاغوت زمانآتش از چار طرف خانه او را به میانوندرآن خرمن آتش، ولى رب جلیلراه مى رفته و می گفت منم پور خلیلشعله را چون به در خانه تماشا مى کردیاد آتش زدن خانه زهرا مى کردآنکه ه