-
خاطرات شنيدني مرد ميدان نبردسردار شهيد «جواد صراف» با آن که جثه اي ضعيف و لاغر داشت در پادگان دوکوهه آن هم در گرماي تابستان روزه مي گرفت. بعد از ظهرها که گرما اوج مي گرفت پاهايش را در ظرفي پر از آب و يخ قرار مي داد تا آن که اندکي از شدت حرارت بدنش کاسته شود. هيچ وقت هم به دنبال گرفتن مسئوليت در لشکر نبود. و دير مسئوليتي را قبول مي کرد. ولي وقتي وظيفه اي را به عهده مي گرفت، براي انجام آن از جان مايه مي گذ